۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

من لبخند می زنم, پس یک حیوانم

با لبخند, از اینها که برای تلف کردن زمان می فرستند, از آن لبخند های تلخ و بی معنی که یعنی "به تخمم", نوشتم:
:) Where؟
که بعد بگوید
At my place
که بعد برویم با هم بخ...[حذف از ناشر] به همین سادگی.
با لبخند , از اینها که برای تلف کردن زمان می فرستند. از آن لبخند های...
کم کم به خودم نشان می دهم که من هم حیوانم, یک حیوان آیدیالیست. از آنهایی که چهره شان زیباست, ابروهای کلفت و چشم های براقی دارند که.. .چه می دانم.
از آنها که لبخند می زنند و دم تکان می دهند تا دل دختری با چشم های عسلی را به دست بیاورند. دلش که با من است, خودش گفت. اما من یک حیوانم. با لبخندی بر لب. اشک های خشک شده, و دلی... نه اینجا حرف از دل نیست. اینجا فقط کشف انسانی دیگر است. که شده, مثل مهاجران, اما بدون خشونت. کسی را نکشته ام. چشم هایش را خواسته ام. یا نه, شاید نخواسته ام و فقط به دست آمده, به دست آمدنش عذاب می دهد مرا. آینه را روبروی خود گرفته ام, کدر است . لایه ای از خاک, به ضخامت زمان رویش نشسته. کم کم به خودم نشان می دهم که من هم لبخند می زنم .من یک حیوانم.
جواب داد که
At my place
لبخند می زنم. من یک...

پ ن: اوه یادم رفت بهش بگویم برایش یک آهنگ ساخته ام.

۲ نظر:

lili گفت...

D’accord je t’ai confié tous mes sourires, tous mes secrets
Même ceux, dont seul un frère est le gardien inavoué
Dans cette maison de pierre,
Satan nous regardait danser
J’ai tant voulu la guerre de corps qui se faisaient la paix

alef گفت...

J'ai tant voulu la guerre de corps qui se faisaient la paix"

aaali! wow
:D