۱۳۸۸ فروردین ۶, پنجشنبه

در امتداد شب

این صرفا یک زور زدن فوق العاده تخمی برای تولید شعری(بخوانید کلمات موزون) تخمی تر است. راستش مطلب دیگری را می خواستم بگذارم اینجا, شمایی که با فید می خوانید شاید بتوانید ببینیدش. در هر حال...بگذریم. شب است. نکته دیگر اینکه این شعر به درخواست تنی چند از عاشقان دلسوخته که دلشان نوشته تنوری می خواست نوشته شد. از بچه های نودال امپکس هم تشکر می کنم.


در امتداد شب, تو را دیدم.
ایستاده بودی, به رقص بید.
با دو غنچه ی یاس آمدی, پایکوبان و دست افشان
رو به شروع خنده ی خفه صبح.
خوابیده بودی, آرام و رام.
نشستم بر خاک, بر زخمه های تار و ضربه های دف. بی خروش و بی فغان
در امتداد شب, تو را دیدم.
ای گمگشته ی صبح.
ای همه روح ورنگ و رِنگ
باز آ.
امشب, ذکر هزارم توست!


هیچ نظری موجود نیست: