۱۳۸۷ اسفند ۲۶, دوشنبه

محض خنده دم صبح...

چترباز به سوراخ بزرگی که چند ثانیه پیش باد بر پیکر چترش نقاشی کرده بود می خندید.
___
پی نوشت: نی نای نای...
___
پی نوشت 2: صبح شد باید بیدار شیم...

هیچ نظری موجود نیست: