۱۳۸۷ دی ۶, جمعه

جنگ.جنگ.جنگ ( و بریدگان)


الان ساعت چهار صبح است
به امید آن بودم که فیلم Das Boot تا الان تمام شود. اما خط آبی رنگ دی وی دی پلیر به ته رسید و فیلم تمام نشد که نشد. نوشت
End of Side One
یک چیزی که بسیار جلب توجه می کند بریدگی ناخدای زیر دریایی از همه ایدئولوژی نازیست. یا شاید بهتر بگویم, پروپاگاندای نازی ها. به قول خودش:" همان موقع که به چرچیل فحش می دهیم این جناب مشغول صاف کردن دهن ناو های ماست."
از آن طرف جانشین ناخدا که تازه از ینگه دنیا برگشته شیفته آرمان های هیتلر است , حتی هر روز برای تعدادی از ملوان ها این آرمان ها بیان می کند(جالب است که هر دفعه هم به شکل قبل بیان می شود. یک جور کنفرمیسم(عجب کلمه دهن پر کنی!) ناب )
از فیلم برداری اش بگویم که فوق العاده است(با توجه به فضای تنگ زیردریایی!) نور پردازی هم جالب. حالا امشب که وقت نمی شود همه اش را ببینم. قسمت دوم دی وی دی می ماند برای فردا.
.
پ.ن: یک چیزی در مورد بیماری پوستی ملوان ها می گفت. من هم الان مانده ام که نکند در قرن بیست و یک بنده از این چیز ها بگیرم! سرم کمی می خارد. خواستم زنگ بزنم دکتر...
دکتر این فیلمه چی میگه؟ این جونور ها چین رو عضو شریف ملوان ها؟
دکتر: کدوم فیلم جانم؟
من: همین داس بوت
دکتر: اوه ایول خیلی فیلم باحالیه. ولفگانگ پیترسن ساخته. ماه! خدا! اون اژدر ها که در میومدن رو دیدی...وازلین مالیده بودن روشون( می خندد)
من: اه. آره دکتر. ولی ببین مشکل من یه چیز دیگس...این مرض اینا چی بود؟
دکتر: واای خدا این رنگ ها که عوض می شدن من می خواستم تو صندلی آب شم. نمی دونی...
من: ببین به خدا من سرم می خاره
دکتر: آره جونم واسه منم می خارید وقتی فیلمو می دیدم. یه حالی داشت
من: بله؟
دکتر: عجب هیکلی داشتن این ملوان ها! هلو!
من: آقا؟ ببین...من مشکلم جای دیگس
دکتر: جاهای دیگه اشون هم عالی بود جیگر...
من: آخه به خدا من...
و دکتر به توصف هیکل ملوان ها, ماهیچه های خوش فرم و بازو های کلفتشان ادامه می دهد

هیچ نظری موجود نیست: