۱۳۸۷ دی ۳, سه‌شنبه

ارتشی از سایه


دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است.

و شاید تماشا کردن" ارتشی از سایه" اثر ژان پیر ملویل کمک خاصی به رفع گرفتگی نکرد. اما یک جور هایی به من فهماند که ای جوان! در این دنیا می شود آدم هایی را پیدا کرد که یک شاهی از چیزی به اسم ارزش انسانی حالیشان باشد
هنر ملویل به کنار. آدم های این داستان عجیب بودند. هم آزاد و هم در بند.
در بند آزاد کردن فرانسه
نه! حرفم را پس می گیرم. آنها آزاد نبودند. در بند دغدغه آزاد بودن پرپر شدند.
موسیقی متن هم فوق العاده بود.
فیلم با این جمله شروع می شود:

ای خاطرات تلخ, من شما را خوش آمد می گویم

شما یادگار جوانی من هستید, که مدت هاست از دست رفته.
...
این فیلم را ببینید. جزو شاهکار های سینمای مقاومت فرانسه است
...
حالا که فکر می کنم می بینم ما سالهاست داریم در جا می زنیم. اصلا خودم را می گویم! من اینجا چه می کنم؟

هیچ نظری موجود نیست: