۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

آبی

شنیده ام می خواهی کنچرتو را تمام کنی؟
-سعی می کنم, سعی خواهم کرد.
[اشک در چشمانش جمع شده ]نمی توانی, حق نداری. می فهمی؟ حق نداری!
هیچ وقت مثل اصلی نخواهد شد. می فهمی؟
-گفتم سعی می کنم. تمام نخواهد شد. می دانم, اما بهت می گویم چرا. همه اش یک راه بود...به خیالم, کاری کنم دوباره گریه کنی. بدوی...تنها راهی که وادارت کند بگویی "می خواهم" یا "نمی خواهم"
-اما این منصفانه نیست!
-برای من راه دیگری نگذاشتی.
-تو حق نداری...
-----
سلام, شما معشوقه همسرمن بودید؟
-بله. این...
-بچه از اونه؟
-بله. حالا شما از من متنفر خواهید شد.
-نمی دانم.
-عاشقت بود.
-بله, می خواهید بدانید کی, کجا, چند بار درهفته؟
-نه.
-متاسفم.
-----
آقایان پرایزنر و کیشلوفسکی, برای بار دهم نابود شدم. متشکرم. همه چیز دوباره شروع خواهد شد . باورتان نمی شود, تو کریستف که گذاشتی رفتی. اما من هستم. باور کن آقای پرایزنر, باور کن وقتی نت ها قطره قطره تبدیل به موسیقی می شدند من دور اتاق می رقصیدم. باور کن مریم مقدس سقوط کرده ای که ژولیت از خودش درست کرد را ده بار تکرار کردم. و شما دو نفر شدید خاطره ی ده ساله ی ذهنی که خیابان را زیر پا می گذاشت تا از دکه زیر پله ها کارهای شما را بگیرد. با آن همه کلنگی که از آسمان می بارید. باورت نمی شود آقای پرایزنر که مثل ژولیت بعد عشق بازی در تنگ شیشه ای دوازده خط گم شده ی موسیقی اتحاد تمام کشور ها گریستم. برای مریم مقدسی که بر صلیب انسانیت از عرش به خاک سوخته ی دوازده خط گم شده ی موسیقی اتحاد.... آبی. سفید. سرخ.
تکرار می کنم آقای پرایزنر: آبی, سفید, سرخ
تمامش نمی کنم. باشد, خودش تمام خواهد شد. تمام خواهد شد.

۱ نظر:

lili گفت...

Lucille:courir [dans la rue]comme s’il étaitarrivé quelque chose
Lucille:tu pleures?1
Julie:non C’est l’eau