۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

برای خاطرچشمان تو بوده

من آدم مزخرفی هستم.
من شعر تقدیم می کنم.
گردنبند می بندم دور گردن زنی که یک شب با من ماند.
من آدم مزخرفی هستم.
من بوسه می زنم بر آواز تو،
و بر چشمانت که خالیست از عشق
و لبانت که دیگر هیچ نمی گویند
از آواز دوترین زنان ایستاده بر مغاک
بر مغاک مه. بر جای خالی زندگی، زیر سقفی از ک...آه.
تو نیستی و من هر روز شعر تقدیم می کنم به غریبه ها
هر روز آهنگ می سازم، با رنگ گردنبندی که جا ماند
بر گردن زنی که فقط یک شب با من بود.
"و در خاطره ام. تنها تو بودی.
کسی نیست طاقت تقدیم این همه عشق را بیاورد؟"

من آدم مزخرفی هستم.
من شعر تقدیم می کنم، من می نویسم، آهنگ می سازم
گاهی گریه می کنم
اما من آدم مزخرفی هستم.
نمی دانی، همه اش...

۱ نظر:

پیر رعنا گفت...

چقدر خوب گفتی ، تو یه آن دیدم این همون چیزیه که مدتهاست دنبالش می گردم، آره ، من آدم مزخرفی هستم ، خیلی...