۱۳۹۱ آبان ۲۵, پنجشنبه

آنچنان که تو خواسته بودی آسمان بر سه قسمت شد و ستارگان فرمان بردند، و شب نیز آنچنان...
تنها من مانده بودم، بنده ی آن شب. بر سه قسمت، که تکه تکه ام کردند. که تکه تکه ام کردی آنچنان...

نفس ها به شماره آمده بود و ساعت بوی رفتن می داد.

لیلا.

لیلا.

به آنی سالها می گذرد و باد این همه برگ را پریشان پریشان. چه اینهمه پریشان شده ای و گیسوانت در بادی که از پس این همه سال برگ ها را پریشان پریشان می برد. لیلا لیلا ما کی چگونه به ابدیت رسیدیم؟ مه غلیظ شده و اسبان خسته.

ما هیچ نگفتیم. ما اینهمه نبرد. تو اینهمه رفتن.

لیلا.

لیلا.


هیچ نظری موجود نیست: