۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

بادبان های ذهن تو

سلام و بعد تابستان و بوسه و بعد پاییز و بعد سفر. بی بدون بادبانی که باد های شرق را در برش داشته باشد تا تو روزی بیایی. بی بدون هیچ حرف که چرا این همه فاصله های بی صدا در من سیل شد و چشمانت آنقدر دور. سلام و بعد تابستان و بوسه و بعد پاییز و بعد سفر.

من در بادبان های ذهن تو اسیرم.





هیچ نظری موجود نیست: