۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

diary of a wimpy blogger

اول ها که وبلاگمو شروع کرده بودم خیلی دلم می خواس وبلاگم جای کول و باحالی باشه. وبلاگای بقیه رو میدیدم می گفتم اوه چقدر قشنگن چقدر کامنت میگیرن چه داستاناشون قشنگه چه رمانتیک چه خنده دار چه غم انگیز. بعد کم کم چیزا از تخمم افتادن. گودر نمی خوندم حتی اونروز ها. بعد کم کم اومدم تو گودر. گشاد تر از اونی بودم که برا خودم یه شبکه درست کنم...بعد دلم می خواست لایک بگیرم. نوشته های کس شعرم لایک می گرفت ولی اونایی که دوست داشتم همیشه یا لایک نمی گرفت یا کم لایک می خورد. اولش ناراحت می شدم. کم کم عادت کردم. حالا یاد قدیما افتادم باز و متوجه شدم دیگه اصن هیچی به تخمم نیس. ولی اینجا رو دوس دارم. دوس دارم بنویسم بذارم بقیه بخونن نوشته هامو. وقتی کسخلم، می نویسم. وقتی ناراحتم، می نویسم وقتی بلاه بلاه بلاه، بلاه بلاه. سوا هم نمی کنم. هرچی باشه میذارم. گفتم بدونین. دوستتون دارم. ماچ ماچ. آی لاو یو پی ام سی.

هیچ نظری موجود نیست: