۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

فائزه شد: یا چگونه وبلاگ به فنا رفته ی خود را ف ی ل ت ر کنیم

جمله ای که به شکل های مختلف می توان استفاده کرد:

به هنگام فراخی: حال ندارم. فائزه اش کن بریم.

به هنگام ماستمالی کردن: نمی دونستم چکار کنم. فائزه اش کردم رفت.

در حمام: فائزه قلب من برای تو می زنه.
{ توجه: مورنینگ افتر استفاده نکنید. این گونه قرص ها برای سلامتی شما ضرر دارند. فکرش را بکنید که کسی مورنینگ افتر گوگل کند و برسد به این مطلب}

توی ماشین: شتشتشتشتشت! این فائزه اس که! حاجی اینو برا چی آوردی اینجا؟!

همچنان توی ماشین: لعنت به دل سیاه شیطون. بذار عکس بگیرم ازش.

همچنان توی ماشین: شتشتشتتشتشت! بذار منم از اینکه داره عکس میگیره ازش عکس بگیرم.

توی خونه: آه فائزه. آخ فائزه.
-صبر کن ببینم...چی؟
- هیچی.
- فائزه کیه محمود؟
- هیچکی. هیچکی.
- گفتم فائزه کیه ؟!

توی خیابون: ببینید بچه ها نباید به گونه ای عمل شود که آنها فکر کنند ما هر موقع بیکار می شویم تنها کسی که دستمان بهش می رسد نامش فائزه است. درست؟

توی دیکشنری:
Faezeh [v.]: an action with no previous thought. an unfinished business. doing something when you can't do anything to do the thing/person you want


لغتنامه : فائزه {فعل} یک حرکت مناسب. چیزی که بعد از ازدواج باعث و بانی خیر شود. حرکتی که دو ساعت به طول بیانجامد. عملی که مهم است. عمل مذبوحانه.

هیچ نظری موجود نیست: