۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه

منظره ی زنی که دیگر نیست

برداشت دوم(چشمانش)

با گونه های خشک
تن برهنه
لبان سرخ
و سر انگشتان خونی
....
لبخند می زند.
....
"او که به حال همه زندانیان گریسته. جز من که در او حبس ابد شده ام."


*خط آخر از علیرضا روشن

هیچ نظری موجود نیست: