۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

David Lynch, I love you


آقای لینچ جنون که حد و مرز ندارد. روز و شب ندارد. اصلا قضیه این آهنگ و آن آهنگ نیست. قضیه دیوید لینچ نیست. ربطی به شاهراه گم شده ندارد. ربطی به مرد فیل نما هم ندارد. اصلا ربطی به موسیقی متن فیلم هایت ندارد. دیوید! باور کن چهار سال است هیچ چیزی به تو ربط ندارد. فقط همیشه هستی...خیلی مهمی کلا. ولی مهمتر از اینها هم هست:"زندگی"
همین سه سال پیش بود که در اتاق را قفل کرده بودم و نشسته بودم به تماشای "شاهراه گمشده" من در تو گم شدم آقای لینچ. ما در تو گم شدیم. همچنان که در هم. دیوید! از بهترین خاطرات من تعریف فیلم هایت برای اوست . همین روزها بود انگاری...طرف های خرداد. خیابان ولی عصر, شاید هم شریعتی. دوربین هم دستم نبود ولی :دیشب برای اولین بار به جادوی این قطعه, زنی مردش را بوسید. همین.
ارادتمند:
الف. , ب. , ت. , س., و بقیه دوستان
پی نوشت: به ما یاد داده اند خوشحال باشیم و فیلم های تو را تماشا نکنیم! اما از ما بر نمی آمد. خوشحال هم هستیم گاهی. این یک نامه گروهی یک نفره بود.


هیچ نظری موجود نیست: