۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

و حالا که...(اصلا ما اصلا)

حالا که اصلا ما... اصلا هیچ نیستیم.
و حالا که...سر خط اول.
حالا ما اصلا... ما اصلا هیچ نیستیم.
و حالا که...چه مهم است چون نمی فهمی صدا را؟ بازگرد سر خط اول.
و حالا که اصلا ما هیچ نبودیم. چه مهم است چه فهمیده ای.
و حالا که ورق تاخورده نامش را زیر خط های آبی فریاد می کند.
چه مهم است...
و حالا که اصلا ما اص...
حا لا که...
"به گونه ای واله ایم که باورت نمی کنیم"
سر خط اول...
-------------
پی نوشت: به قول او: "دیشب, در میانه رویا بهت حق دادم. سی ساله نشده میانه چهل سالگی بالا و بالاتر می روم. نه؟"
عزیز جان, کاری کن موهایت اینقدر فر نخورند. قبل از خوابیدن هم لنز مشکی بگذار شاید فرجی حاصل شد و آبی چشمانت تیره تر شد.
چهل سالگی هم بد سنی نیست. روزی دو سه بار داشتنش خوب است. نه بیشتر.
رجوع به:"شانه مزن بر مویت" و از این حرف ها. بخواب دیگر. من باید بروم سر درس. بیخود هم نخوان که
" جدایی تابستان چقدر سخت است." یا حتی "مرا بکش, بلکه لبخند بزنی." همینطور هم مشکل پشت مشکل سر راه هست.
بکش به ضم ک, لبخند بزن...باشه؟
------------
دو ساعت از بامداد گذشته, می گوید :" می دانم شوخی بدیست, یعنی اصلا زشت است. اما باور کن, فقط پنجاه روز. بشمار...سه, دو, یک. سه, دو, یک...می شماری؟ برو و دیگر بر نگرد. باشد؟ خستگی را فراموش کن. ترک کن. پنجاه روز دیگر همه چیز از خاطرت رفته." پاسخم گرچه سه دقیقه طول کشید اما چیزی غیر از :"باشد, پنجاه روز دیگر.پنجاه روز دیگر...." نبود.
و بعد شمردم :" یک, دو, سه...یک, دو, سه..." گفت پنجاه روز بیشتر طول نخواهد کشید.
نمی داند پنجاه بار, خیره در چشمانشان, با یک لبخند شکسته ام. ارزش ندارد. می دانم دوباره خواهد گفت این چیزها ارزش پیر شدن ندارد. از خواب عصر چیزی یادم نمانده, عجیب بود. خیلی. از خوابی که برای آقای ت. هم دیده بودم عجیب تر بود. باورش نمی شد اما اعصابم آنقدر به هم ریخته بود که همه اش را برایش نوشتم. خواب عصر اما عجیب بود, خیلی عجیب بود. نمی دانم که یا چه آن بالا ها می چرخید. خواب عصر اما خیلی...
چشم هایم را می بندم و می شمارم: "یک...دو...سه..." پنجاه روز دیگر مانده. ترک کردنش اما مثل گوش کردن به ناله های دو ساعتِ عشق بازی و حس نفس گرم کسی که از سه ساعت قبل همه کارهایت را یادداشت می کرده مشمئز کننده است. اینها را گوشه ای بنویس. باور کن. بشمار:
"یک...دو...سه..."

هیچ نظری موجود نیست: