۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

این آدم عوضی که من دوستش دارم...



Eddie Izzard را یکی از رفقای آمریکایی معرفی کرد. آدم جذابیست. طنزش تیز و تصویریست, همین است که من عاشق رنگ و صدا و تصویر از این آدم خوشم آمده. (آخ زیاد!)

انگلیسی ها خواستند هند را بگیرند. گفتنید چکار کنیم. آها, اینجا و اینجا مال ماست. بعد ویکتوریا شد ملکه هند. زنکه لک اته حتی یک بار هم اونجا نرفت. پل پوت چند میلیون کامبوجی را کشت. کسی بلند شد بگوید چرا کشتیشان؟ آخرش توی یک خانه. در حصر خانگی مرد. می دانی حصر خانگی یعنی چه؟ یعنی غذایت را می آورند و تو فقط باید تلویزیون تماشا کنی. چرا هیچی نگفتیم؟ چونکه مردم کامبوج بودن. به تخ ممون هم حساب نمی کردیم. اتفاقا گفتیم :"اوه...بذارببینم. کامبوجین؟ اوه ما که خیلی می خواستیم بکشیمشون. مرسی!" ولی اگر مردم ما باشن چی؟ اونوقت میشه...گلویش را صاف می کند و با لهجه بریتانیایی اش می گوید World War II
رفیق اشاره می کنند: Surreal Humor در ضمن ایشان یک سری فحش رکیک فارسی از اینترنت(جدا یکیش رو نشنیده بودم !) یاد گرفته بود و امروز یک سری از آنها را نثار من کرد. من هم به نوبه خود پاسخ در خوری به ایشان دادم. البته به زبان خودشان.

هیچ نظری موجود نیست: