۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

از این همه

از خودم. گشاد بازی. این گرما. سگ اخلاقی هایم. این همه درس. کتاب. فیلم ندیده. عکس نگرفته. چشم های باز مانده. خواب های آشفته. خبر های یکی از پس دیگری بدتر.تلفن های بی جواب, و یا آنهایی که جواب می دهم و بعدش کلی فکر و حرف نگفته باقی می ماند. از پشیمانی بعد از کلماتی که بر زبان می آورم. از این همه ابراز محبت. هجی کردن کلمات بی معنی. این همه کلمه فرانسوی که طعم گس عشق دارند. و دوباره از گشاد بازی هایم. سگ اخلاقی هایم. خبر های یکی از پس دیگری بدتر. از این دموکراسی که فقط برای قاب گرفتن ساخته شده انگار. از اینکه حتی فیس بوک هم ما را آشغال حساب نمی کند. از این همه ابراز عشق. از این همه خون که از رگ های دستش بر ترک های آینه جاریست. از خراش های کف دستم. از اینکه صدای ب. اینقدر غمگین بود. این همه خنده. از این همه ابراز محبت. از خودم. از گشاد بازی. این گرمای نفس گیر.سگ اخلاقی هایم. این همه...از این همه خسته ام.

هیچ نظری موجود نیست: