۱۳۸۸ فروردین ۱۳, پنجشنبه

فرو افتادن

من به هیئت تو زاده شدم
به فاصله آخرین آه
در فکر زرین ذره ذره ی شن های ساحل, به ثانیه ی فریاد گرمای جان.
من به هیئت تو زاده شدم
به فاصله کشیدن بی رمق سیم جعبه ی آرزو ها
و آخرین نگاه پخش شده بر پرده ی روزگار

که روزی...

من به هیئت تو زاده شدم
به فاصله ی بی فاصله ها
بی ترنم خنده ی شک
و آخرین نگاه پخش شده بر پرده ی روزگار

که روزی روزگاری...

من به هیئت تو زاده شدم
نبودنم به شیرینی سقوط است
به فاصله ی اولین خط زمان که موسیقی وجود را زمزمه کرد
بین بودن خلصه ی کلام, و تولد جمله.

و آخرین نگاه پخش شده بر پرده ی فرداها

که روزی روزگاری...
فرو می افتد.
____

هیچ نظری موجود نیست: