۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

برای تو که جی میل ات پر است

من حسودی نکرده ام. نمی دانم چرا، اما اصلا یادم نمی آید کرده باشم. اما الآن یک جورهایی حسودی ام می شود به آنهایی که نگران هک شدن اکانت های جی میل و یاهو شان هستند. نگران برملا شدن تمام نامه های سربسته ی "مگویی تا ابد به کسی مگویی، عزیزم." همراه ویرگول کثافتی که گذاشتن و برداشتنش دنیایی را زیر و رو می کند. یک جورهایی حسودی ام می شود به آنهایی که می توانند یک دل سیر گریه کنند، بخندند، و لمس ها و نگاه ها یادشان بیاید و ناله ها را بازخوانی کنند و سکوت ها را بجوند وقتی لیست نامه هاشان را بالا و پایین می کنند. یادشان بیاید مثلا این نامه را فردای شبی نوشته اند که پشت سر هم نامش را خوانده اند توی گوشش و پرسیده اند اگر ببوسمت اشکت میاید یا صحبت؟ و اشک آمده. آنقدر آمده که حالا خاطره اش را جی میل هم می فهمد. همین جی میلی که شایعه کرده اند نفهم است و آدم نیست و زبان احساس نمی داند. اصلا چهره هاشان فرق می کند با من، چروک های بالای گونه شان بیشتر است. سنشان هم بیشتر. من مگر چند سالم است؟ بگذار من هم خوش باشم با چروک های بالای گونه. اما اینها گاهی بیشتر از من سکوت می کنند. بیشتر از من لبخند می زنند برای پنهان کردن رازهایشان. اینها واقعا خوش شانس اند که اینقدر نامه های مگو دارند و نگران هک شدن اکانت های جیمیل و یاهوشان هستند. اما من همه را پاک کردم. همه را، و حالا یک دل سیر گریه می کنم توی همین کتابخانه برای نامه هایی که بی پاسخ ماند، نامه هایی که پاک شد، و نامه هایی که تو هرگز نفرستادی ...نه، جدا حسودی ام می شود.

هیچ نظری موجود نیست: