این بوسه ی لعنتی که من قرار است بر لب های تو بنشانم. همین بوسه ی لعنتی را می گویم.
"از آن چیزهاست!"
تلفن های شهرمان هم که قطع است و سیم هایش در جیب دزدان و تو هم هی پشت سر هم می گویی
"از آن چیزهاست!"
با چشمانی که. با لبانی که. با لمس انگشتانی که.
"از آن چیزهاست!"
آره جانم.
"از آن چیزهاست!"
تلفن های شهرمان هم که قطع است و سیم هایش در جیب دزدان و تو هم هی پشت سر هم می گویی
"از آن چیزهاست!"
با چشمانی که. با لبانی که. با لمس انگشتانی که.
"از آن چیزهاست!"
آره جانم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر