چهره, آینه را می بخشد. چون کرم که چنکگ را.
تقاضا, به اجابتش التماس می کند: می توانی مرا ببخشی؟
شاید وقتی حکایتمان به اتمام رسید, ما به سرزمین بهار های ابدی برویم.
گروه موسیقی, ترانه مشترکمان را می نوازد.
و دنیا, سراسر سبز است.
چند خط از شعری به همین نام از تام ویتس بود که ترجمه کردم.
تقاضا, به اجابتش التماس می کند: می توانی مرا ببخشی؟
شاید وقتی حکایتمان به اتمام رسید, ما به سرزمین بهار های ابدی برویم.
گروه موسیقی, ترانه مشترکمان را می نوازد.
و دنیا, سراسر سبز است.
چند خط از شعری به همین نام از تام ویتس بود که ترجمه کردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر