****می دونستی لیلا سه شبه برنگشته خونه؟****
هنوز انگار زمانی باقی مانده بود تا رنگ نارنجی آسمان---
اه اینم که نشد.
- ویسکی می خوری؟ میگن ویسکی آدمو خوشحال می کنه.
بعد بطری خالی می شود. کجا بودیم؟ هنوز انگار زمانی باقی مانده بود تا آبی آسمان رنگ ببازد. تا آبی***خدای من آبی کجاس؟ می دونی چند وقته ندیدمش؟ همینجا زیر دماق خودم داره تو کافه کار می کنه. من بعد شب سال نو دیگه هیچوقت ندیدمش! چشماش خیلی قشنگ بودن. اصن عاشق چشماش شدم.
چقدر سرد شد یهو.
- ویسکی می خوری؟ میگن ویسکی آدمو خوشحال می کنه.
- چی آدمو خوشحال نمی کنه؟
- تو! تو که همیشه اینطوری نشستی. بس کن بابا سی سالت شد.
- سی سالم شد؟ خدایا. فاک.
بطری جدید ظاهر می شود--کجا بودیم؟ آها---هنوز انگار زمانی باقی مانده بود تا---
-جاکش زنت سه روزه برنگشته خونه!
- ها؟ اوه--راس میگی. خب...ویسکی می خوری؟ میگن آدمو خوشحال می کنه.
هنوز انگار زمانی باقی مانده بود تا رنگ نارنجی آسمان---
اه اینم که نشد.
- ویسکی می خوری؟ میگن ویسکی آدمو خوشحال می کنه.
بعد بطری خالی می شود. کجا بودیم؟ هنوز انگار زمانی باقی مانده بود تا آبی آسمان رنگ ببازد. تا آبی***خدای من آبی کجاس؟ می دونی چند وقته ندیدمش؟ همینجا زیر دماق خودم داره تو کافه کار می کنه. من بعد شب سال نو دیگه هیچوقت ندیدمش! چشماش خیلی قشنگ بودن. اصن عاشق چشماش شدم.
چقدر سرد شد یهو.
- ویسکی می خوری؟ میگن ویسکی آدمو خوشحال می کنه.
- چی آدمو خوشحال نمی کنه؟
- تو! تو که همیشه اینطوری نشستی. بس کن بابا سی سالت شد.
- سی سالم شد؟ خدایا. فاک.
بطری جدید ظاهر می شود--کجا بودیم؟ آها---هنوز انگار زمانی باقی مانده بود تا---
-جاکش زنت سه روزه برنگشته خونه!
- ها؟ اوه--راس میگی. خب...ویسکی می خوری؟ میگن آدمو خوشحال می کنه.