آنچنان که تو خواسته بودی آسمان بر سه قسمت شد و ستارگان فرمان بردند، و شب نیز آنچنان...
تنها من مانده بودم، بنده ی آن شب. بر سه قسمت، که تکه تکه ام کردند. که تکه تکه ام کردی آنچنان...
نفس ها به شماره آمده بود و ساعت بوی رفتن می داد.
لیلا.
لیلا.
به آنی سالها می گذرد و باد این همه برگ را پریشان پریشان. چه اینهمه پریشان شده ای و گیسوانت در بادی که از پس این همه سال برگ ها را پریشان پریشان می برد. لیلا لیلا ما کی چگونه به ابدیت رسیدیم؟ مه غلیظ شده و اسبان خسته.
ما هیچ نگفتیم. ما اینهمه نبرد. تو اینهمه رفتن.
لیلا.
لیلا.
تنها من مانده بودم، بنده ی آن شب. بر سه قسمت، که تکه تکه ام کردند. که تکه تکه ام کردی آنچنان...
نفس ها به شماره آمده بود و ساعت بوی رفتن می داد.
لیلا.
لیلا.
به آنی سالها می گذرد و باد این همه برگ را پریشان پریشان. چه اینهمه پریشان شده ای و گیسوانت در بادی که از پس این همه سال برگ ها را پریشان پریشان می برد. لیلا لیلا ما کی چگونه به ابدیت رسیدیم؟ مه غلیظ شده و اسبان خسته.
ما هیچ نگفتیم. ما اینهمه نبرد. تو اینهمه رفتن.
لیلا.
لیلا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر